گلناز - 3
در تمام طول مدت دوستيم با آقای ب, من آقای شوشو رو توی تمام مهمونيها و بيرون رفتنهای گروهی ميديدم.آقای شوشو تقريبا با شروع دوستی من با آقای ب با يه دختر ارمنی دوست شد که البته من فقط بک بار ديدمش چون خيلی تو جمع ما نميامد.آقای شوشو هميشه عضو دوست داشتنی و محبوب گروه بود چون هميشه وجودش باعث گرم شدن جمع ميشد و از اونجايی که هيچ وقت کاری به کار کسی نداشت هيچ کس ازش دلخور نميشد.بهم خوردن دوستی آقای شوشو با هووی ارمنی من(چه رويی دارم به خدا) به طرز جالبی با بهم خوردن دوستی من با آقای ب همزمان شد.اما من آقای شوشو رو تا مدتها بعد از بهم خوردن رابطم نديدم.
بعد از تموم شدن اون دوستی من کارهای زيادی کردم که حال و روزم بهتر بشه و يکی از اون کارها پناه بردن به رفيق شفيقم کامپيوتر و اينترنت بود.يکی از همون روزها که گلناز خانم گل گلاب مشغول ولگردی و فضولی توی وبلاگ های مردم بود صدای ديلينگ ياهو مسنجر (که خدا سايشو از سرم کم نکنه) در آمد و شخص پيغام دهنده آقای شوشو بود...........................بعد از کلی احوال پرسی اقای شوشو بهم گفت که خيلی متاسفه که دوستی ما بهم خورده و بعد هم علتشو ازم پرسيد.گلناز خانم گل گلاب که تو بی جنبگی روی تمام عالمو سفيد کرده وقتی که ديد یه گوش مجانی گير آورده از اون روز به بعد در طی جلسات متمادی چت از سير تا پياز رابطشو برای آقای شوشو تعريف کرد.و حتی ديگه کار به جايی رسيد که چت افاقه نميکرد و کار به تلفن کشيد.خلاصه من همه چيزو برای اقای شوشو تعريف کردم......و اين وسط چون هنوز هم ناراحت و دلتنگ بودم بعضی وقتها گريه زاری هم ميکردم.................و اقای شوشوی بينوا هم منو دلداری ميداد.تمام دوستام توی اون مدت که حال روحی خرابی داشتم بهم خيلی کمک کردن و یکیشون با حرفهای منطقيش بهم کمک کرد که بهم خوردن رابطمو باور کنم و بهش به چشم یه تجربه خوب نگاه کنم.تجربه ای که ديگه نذاره توی انتخابم اشتباه کنم................و اون دوست يه اسم سه حرفی خيلی قشنگ داشت که يه روزی لقبش شد آقای شوشو.............