خانومک - 8

سلام عروس خانومهای گل،

چرا یهو این جا اینقدر خلوت شده؟ میبینم که مادرشوهرها همه ماه شدن ؟؟!! بابا این وبلاگ رو رها نکنین به امون خدا.

در مورد خودم عرض کنم که بعد از اون دعوای جنجالی با جناب مادرشوهر یکی دوماهی اوضاع شکراب بود و یواش یواش خودش اومد جلو و تقریبن از دلم دراورد(البته ظاهرن)

با اجازه بزرگترهای وبلاگ (جناب عروس و سایر عروس خانومها) یه پیشنهاد دارم که به نظر خودم جالب میاد. همه عروس خانوم ها رو به یک بازی وبلاگی دعوت میکنم. اون هم اینکه بیایم بنویسیم که کدوم رفتارهای منفی مادرشوهر هست که ما رو عذاب میده و کدوم رفتارهای مثبت در رفتارشون وجود داره که برامون امیدوار کننده هست؟

از این بازی دو تا هدف دارم. اولیش این که وبلاگ از این حالت رکود درمیاد و هدف دوم و مهمتر اینکه بعد از مطرح کردن این نکات میشه نتیجه گیری مفیدی کرد. اون هم اینکه مسبب اصلی این رفتارها (چه مثبت و چه منفی) چی هست و چه اشتراکاتی در این موارد بین مادرشوهرها وجود داره و برای بهبود روابط چه میتوان کرد و لب مطلب اینکه بابا مشکل اصلی کجاست؟؟؟

امیدوارم همه عروسهای گل قابل بدونن و توی بازی شرکت کنن.

با اجازه همگی برای شروع خودم اقدام میکنم:

 

رفتارهای آزاردهنده:

1- فضولی بیش از حد مادرشوهرم. بزرگترین مشکل من کنجکاوی بیش از حد و دیوانه کننده اون هست. البته این نکته در مورد من تنها نیست و کلا بزرگترین تفریح و یا بهتر بگم نیاز زندگیش اینه که در جریان ریز به ریز زندگی اطرافیانش باشه. مثلا اگه توی کوچه داره میره و در خونه ای باز باشه سرشو میکنه نگاه میکنه ببینه چه خبره. یه نمونه دیگه اینکه تابستون خونه ما مهمون بودن و برای شام یخ کم اومد و این خانوم گفت من میرم از واحد بغلیتون میگیرم. نشون به اون نشونی که در عرض 5 دقیقه رفتن در خونه اونها، متراژ خونشون، اینکه خونه مال خودشونه یا نه، محل کار خودش و شوهرش، چند ساله ازدواج کرده، بچش کلاس چندمه و ... رو فهمید! این در حالی هست که من فقط با همسایمون سلام علیک دارم!!! و فکر کنید این موضوع در مورد من و همسرم خیلی شدیدتر هم هست.

2- حسادت!! نمیدونم چه دلیلی داره که یه خانوم پا به سن گذاشته که عروس و داماد و نوه داره و سنی ازش گذشته نسبت به کسی که نصف سن خودش رو داره و اول زندگیشه احساس رقابت کنه و مثلا از خرید کردن و حتی سینما رفتن اون ناراحت بشه و علنن هم این موضوع رو مطرح کنه!!!

3- دخالت. نمیدونم چرا مادرشوهر من به خودش حق میده حتی در مورد لباسی که من میپوشم هم اظهار نظر که چه عرض کنم تعیین تکلیف کنه.

4- توقعات نابجا. اینکه اصلن شرایط رو درک نمیکنه و در بدترین شرایط هم از بچه هاش توقعات گوناگون داره. این مسئله تنها در مورد ما نیست و نسبت به دخترهاش هم همین طوره. نمونه اش این که هفته پیش تولد بچه خواهرشوهر بود و ما توی برف آژانس گیرمون نیومده بود و مجبور شدیم با تاکسی بریم اونجا راه ما هم از بقیه خیلی خیلی دورتر بود. بعد اون وسط به شوهرک زنگ زده که سر راهتون کیک تولد رو بگیرین بیارین!! فکر کنید: راه دور ، من باردار، بدون ماشین و زیر برف و یخبندون ما بریم کیک بگیریم و این در حالی بود که دو تا دامادها که یکیشون صاحب مجلس و بابای بچه بود و همینطور پدرشوهر همگی ماشین داشتن و شیرینی فروشی هم سر کوچشون بود.

5- دهن بینی و مهم دانستن حرف خاله زنکها. شاید باورتون نشه ولی توی این چند سال چندین بار به خاطر اینکه مثلن فلان کسک توی فلان مهمونی (با نیت خوب یا بد) به مادرشوهرم گفته :"وای عروست چقدر ساکته" و یا "لباس عروست بهش نمیاد" قشقرقی توی زندگی ما به پا شده که نگو و نپرس!!!

خب فکر کنم کافی باشه.

و حالا نکات مثبت:

1- احترام . مادرشوهر من در شرایط عادی و آتش بس رفتار خیلی خوبی با من داره و سعی میکنه طوری رفتار کنه که شخصیت من رو جلوی دیگران حفظ کنه و خوب نشون بده.

2- وقتی کاری برای آدم انجام میده یعنی اون کار رو با دل و جون انجام داده و حسابی برای آدم مایه میزاره و به آدم میرسه.

3- خیلی راحت میشه با کمی زبون ریزی و چاپلوسی و تعریف و پاچه خواری دلش رو به دست آورد و رامش کرد. اون وقته که طرفدار دو آتیشت میشه!! البته این نکته به کار من نمیاد چون خودم رو هم بکشم نمیتونم متملق باشم و الکی زبون بریزم برای کسی! خدا شفام بده

4- همیشه دوست داره توی مهمونیهای فامیلی طرف خودشون من بهترین لباس و تیپ و آرایش رو داشته باشم و از همه عروس ها سرتر باشم!!

5- اگه کاری براش انجام بدی به چشمش میاد و اون رو به حساب وظیفه ات نمیگذاره. مثلن اگه کادویی براش ببری کلی میره همه جا رو پر میکنه و به همه نشون میده که عروسم فلان چیز رو برام آورده

 

البته من از بقیه موارد فاکتور گرفتم چون خیلی زیاد میشد و به 5 تا از نکات منفی و مثبت اشاره کردم. حالا از کلیه عروس خانومها دعوت میکنم این بازی رو ادامه بدن و امیدوارم بتونیم آخرش برای مشکلاتمون نتیجه گیری خوب و مفیدی انجام بدیم.

 

مونا -23

سلام.

خیلی وقته که این‌جا ننوشته‌ام. وقتم خیلی کمه. دارم مطالب رو خلاصه می‌کنم که بذارم این‌جا. فقط اومدم بگم اوضاع خیلی وقته که بهتره و اینا نتیجه‌ی تلاش‌های این چند ساله بوده... البته نمی‌گم عالی ولی واقعن بهتره. خیلی زحمت کشیدم تا تونستم کنترل اوضاع رو به دست بگیرم و می‌خوام هرچه زودتر از تجربیاتم براتون بگم شاید کمک کوچیکی باشه برای همه. سعی می‌کنم زود بیام.

 

 

پ. ن.:  لطف کنید و برید توی بخش نظرات تایید نشده و اون نظراتی رو که مربوط به پستای قبلی‌تونه و داره فسیل می‌شه تایید کنین! مرسی!

 

شادی-8

خواهرشوهر پول دار حامله

خب حالا که موضوع هدیه باب بگذارید اعلام کنم که بنده یک خواهر شوهر پول دار دارم که حامله است. از وقتی ارمیا به دنیا اومده این خواهر شوهر جان همیشه هدیه های خوب و گرون برای ارمیا خریده یا مبلغ نسبتا زیادی پول داده. از اون طرف من هم بنا به دلایل شخصی از زمانی که ازدواج کردم خودم رو ملزم دونستم که هر وفت رفتم بابل برای همه ی بچه ها (شامل یک دختر و یک پسر خواهر شوهر شماره ۱، یک دونه دختر خواهر شوهر پول دار شماره ۲ و یک دونه دخترخاله  ی کوچیک حسین) هدیه ببرم و برده ام. خب این هدیه خریدن شرایطی هم داره:

۱. همیشه سعی می کنم هدیه ای مناسب سلیقه ی هر کسی پیدا کنم.

۲. سعی می کنم هدایا ارزش ظاهری و مالی چندانی با هم نداشته باشند.

۳. از اون جایی که در کار لباس هستم، خیلی وقت ها می تونم لباس های خوب با قیمتی بسیار کم تر از بازار پیدا کنم. بنابراین بسیاری از اوقات (به خصوص زمانی که می خوام ارزش مالی هدیه ای که می دم بیش تر از قیمت واقعی هدیه دیده بشه)  لباس هدیه می دم.

۴. چون عده ی این بچه ها زیاده من گاهی از ماه ها قبل شروع به تهیه هدیه می کنم که در زمان لازم در فشار مالی قرار نگیرم.

۵. اگر شماره ی ۳ و ۴ رو جمع ببندیم و از طرفی احتمال بدیم که من تا دو ماه قبل از زایمان از جنسیت بچه مطلع نمی شم، می بینیم که دو تا از راه کارهای من برای هدیه ی مناسب دادن عملا سوخته.

۶. خیلی به ندرت به جای هدیه به کسی پول می دم.

حالا وقتی بچه ی خواهر شوهر پول دار شماره ی دو به دنیا بیاد من چه جوری باید برای بچه ها هدیه ببرم در حالی که می خوام تا حد نسبتا کمی (باور کنید حتی نمی تونم نصفشم جبران کنم) جبران کرده باشم و نمی خوام بچه ها و خواهرشوهر شماره ۱ حتی ذره ای ناراحت بشند.