همگان مستحضرند که ما در تهران زندگی نمیکنیم و شهری که به خاطر کار همسرم هستیم یکی از شهر های توریستی کشورمون هستش.

جدیدن به لطف زیاد خدا  !! (شکلک موی سر کنون کجاست؟)برادرهمسر هم تو شهر ما دانشگاه قبول شدن و اومدن تمرگیدن تنگ دل بنده،هرچند که اولش رفت خوابگاه و بعدش چون نتونست اونجا دوام بیاره آقاجون و خانم جونش بعد از عمری!! سر کیسه رو شل فرمودن و ۲ میلیون ناقابل پول به بچه ی خودشون دادن که بره برای خودش خونه بگیره (البته بطور مشترک با ۴ تا جوون دیگه) و نره خوابگاه که اذیت نشه.

خب تا اینجایش خیلی سخت نبود.

*ون من از اینجا داره میسوزه که حالا پدر و مادر بیکار و علاف!! همسر بنده هوس مسافرت به سرشون زده و میخوان بیان اینجا تلپ بشن  و از اونجایی که جناب "دانشجو" خان جا نداره میخوان بیان سر ما خراب بشن

منم کلی شاکی ام که آخه بیشرف ها،پولتون رو میدید به یه بچه ی دیگه تون،جورش رو من باید بکشم؟؟ خدا نگذره ازتون.

تازه از اونجایی که مادر شوهر بنده بسیار انسان بی شرافتیه (خدا جوابش رو بده انشالله) و همواره  تموم تلاشش اینه که من و شوهر رو (که تازه اونم شرح اوصاف دسته گلیش و همه تون میدونید که چه تیکه ی دهن سوزیه!!! ) دعوا بندازه ،خیلی حرصم گرفته از اومدنشون.خدا خودش کمک کنه و شرشون رو به خودشون برگردونه.

آمین 

 

لطفن دلداریم بدین.

ممنون.