عروس - 11

نویسندگان و خوانندگان ارجمند وبلاگ عروس

با این که شخصا این روز رو به عنوان روز مادر و روز زن قبول ندارم ، به تمام شماهایی که این روز رو قبول دارید تبریک می گم .

امیدوارم روز خوبی برای همه تون باشه و از جانب همسران و فرزندانتون تقدیر بشید و دوست داشته بشید . چرا که شایستگی اش رو دارید .

هر روز ، روز ما زنان تواناست .


عروس - 10

نویسندگان عزیز وبلاگ عروس

۱- لطفا قوانین وبلاگ را رعایت کنید . امشب مجبور شدم پست های آذر ۸۶ تا اردیبهشت ۸۷ را ویرایش کنم . لطفا از اسم خودتان در عنوان پست استفاه کنید و شماره ی پست را هم بنویسید . مثلا خانم سلاله ، عنوان « آلیس در سرزمین عجایب » را به کار نبرید . خانم عروس ارشد ، توضیحات اضافی مثل « قسمت دوم مشکلات یاسی » را در ابتدای پست بنویسید نه در عنوان .

۲- لطفا پیش از کپی کردن نوشته هایی که در جای دیگری تایپ شده است ، حتما یک بار نوشته را در نوت پد پیست کنید و سپس از روی نوت پد کپی کنید و در وبلاگ بگذارید . به این ترتیب نوشته هایتان با فونت و اندازه ی دیفالت همین وبلاگ دیده خواهد شد .

۳- لطفا حتما نوشته های خود را تراز کنید .

۴- لطفا به املای کلمات دقت کنید . بیشتر شما مادر هستید . مادر کاملی باشید . « می زاره » و « هواس » غلط است . درست بنویسید .

 

 

با سپاس از توجه شما

 

عروس - 9

خوانندگان عزیز وبلاگ عروس .

صمیمانه ازتون خواهش می کنم تشنج و تنش ایجاد نکنید . ما این جا جمع شده ایم که از تنش ها و استرس هایی حرف بزنیم که توسط یک عامل بیرونی ( مثل مادرشوهر ) ایجاد شده ، و قراره که با هم همدلی و همراهی کنیم ، نه این که خودمون باری بر دوش عروس های دیگه باشیم .

نکته ی دیگه این که با عرض پوزش باید بگم مربوط بودن یا نبودن مطالب ارسالی به وبلاگ رو خودم تشخیص می دم ، هیچ ربطی هم به پارتی داشتن نویسنده یا چیز دیگه نداره .

از نویسنده ها خواهش می کنم کامنت های پست خودشون رو تایید کنند . امروز من کامنت های پست شادی - ۱ رو تایید خواهم کرد چون سه چهار روز گذشته و ایشون به سراغ کامنت ها نیامدند . ضمنا نویسنده های عزیز وبلاگ در مورد کامنت های پست خودشون مختار هستند که اگر کامنتی رو برای انتشار مناسب نمی بینند حذفش کنند .

به نظرم بهتره این نکات رو قانون کنیم :

۱۱- در صورتی که نویسنده ی پست ظرف مدت یک هفته کامنت های خود را تایید نکند ، مدیر وبلاگ کامنت ها را تایید خواهد کرد .

۱۲- نظرات تشنج آفرین و تنش زا به صلاح دید نویسنده ی متن یا مدیر وبلاگ حذف خواهد شد .

 

با سپاس .

 

گفت و گو - 1

فکر کردم شاید بد نباشه گاهی مباحثی مطرح بشه و عروس های عزیز نظرشون رو بیان کنند تا به نتیجه ای برسیم  .

به عنوان اولین بحث این رو مطرح می کنم :

ما مادر خودمون رو دوست داریم ، و طبیعیه که همسر ما هم مادرش رو دوست داره ، حتا اگر ازش به شدت رنجیده باشه یا اصلا سال ها باهاش قهر باشه .

ما همسرمون رو دوست داریم ، و اگر ببینیم همسرمون مثلا برای مادرمون کادو خریده یا اون رو برده دکتر یا زنگ زده حالش رو پرسیده ، طبعا خیلی خوشحال می شیم و از همسرمون سپاسگزار ، و شاید بیشتر دوستش داشته باشیم و شاید احساس کنیم چون ما رو دوست داشته این کار رو برای مادرمون کرده و از این قبیل .

آیا فکر می کنید ما از پس این کار بر نمی آییم ؟ یعنی آیا ما نمی تونیم برای خوشحال کردن همسرمون که دوستش داریم ، به مادرش محبت کنیم ؟ آیا واقعا این قدر رنجیده ایم که نمی تونیم زنگ بزنیم و دو جمله بپرسیم حال شما چطوره ؟ آیا این قدر بزرگوار نیستیم که گاهی بدی های مادرشوهر رو -که شاید از دید خودش واقعا موارد بدی نباشه- ندیده بگیریم و فقط و فقط به خاطر همسرمون محبتی در حق مادرشوهر بکنیم ؟

منظور من دقیقا محبت هایی است که از سر محبت باشه ، نه کارهایی که از سر وظیفه انجام می دیم . منظورم دقیقا کاریه که اجباری توش نباشه و خودمون خواسته باشیم انجام بدیم و هیچ نیروی خارجی مثل آداب معاشرت و اصرار همسر و منافع شخصی پشتش نباشه .

نظرتون چیه ؟

 

عروس - 8

اعضای عزیز وبلاگ عروس و به ویژه سرکار خانم رویا .

اگر یادتون باشه این وبلاگ مدت ها پیش در پرشین بلاگ باز شده و بسیاری از عزیزانی که امروز در این وبلاگ عضو هستند از همون زمان مشغول نوشتن در این وبلاگ بوده اند .

و اگر اعضای قدیمی تر یادشون باشه ما در وبلاگ عروس قوانینی داشتیم که همه ملزم به رعایت اون ها بودند ، از جمله چک نکردن کامنت های دیگران ، استفاده از فونت و رنگ معمولی برای نوشته ها ، استفاده از تاییدیه برای نظرات ، نام گذاری پست ها فقط با استفاده از نام و شماره و ...

متاسفانه این کوتاهی از من بود که در بدو شروع این وبلاگ ، قوانین رو یادآوری نکردم و بنا رو بر این گذاشتم که همه یا می دونند و یا به مرور متوجه ی قوانین این وبلاگ خواهند شد ، که به جز خانم رویا بقیه کم کم متوجه قوانین شدند .

خانم رویای عزیز ، این که من در نوشته ی دیگران دست می برم به این علته که بعضی از خانم ها در زمان نوشتن توجهی به زیبایی متن و صاف کردن خطوط ندارند ، یا در اثر عجله و یا بی توجهی فراموش می کنند نام خودشون رو بنویسند . توجه داشته باشید که من تاکید دارم ظاهر این وبلاگ زیبا و مرتب و یک دست باشه و در این راستا هیچ ابایی از تغییر رنگ یا اندازه ی فونت نوشته ی دیگران ندارم . اما در نوشته ی دیگران و چیزی که نوشته اند و حرفی که زده اند مطلقا دخالتی ندارم و این طرز تلقی شما رو توهین و تهمت می دونم .

شما نوشته اید « برای چی شما هی توی متن بچه و فعلاَ من دارین تغییرات میدین معنای وبلاگ گروهی اینه که مدیریت وبلاگ دائم توی نوشته آدم دست ببره خوب یه دفعه میگفت همه مطالبو بیاین از تو مغز من بنویسن. الان دوباره اسم نوشته منو عوض کردین چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟این که جور توهینه عزیز من . ما با هم اینجا دوست هستیم . و ما باید طاقت داشته باشیم و نظر مخالف رو بشنویم . نباید به خودمون اجازه بدیم و توی جملات همدیکه دست ببریم این کار درست و انسانی نیست و دور از اخلاقه من عمداَ نوشته پائین رو قرمز کردم که ببینم چقدر طاقت نظر مخالف رو دارین »

ظاهرا توجه نکردید که من اسم پست شما رو در ابتدای نوشته هاتون به صورت بولد آورده ام . پس اسم پست شما عوض نشده . ضمنا نظر شما نظر مخالف نیست ، پیشنهادی است که من مختارم بپذیرم یا نپذیرم ، و همین جا اعلام می کنم که نمی پذیرم . چیزی که توهین آمیز ، نادرست ، غیردوستانه و دور از اخلاقه کامنت شماست . این رو هم بگم که اگرچه نظر خودم هم همین بود اما در مورد پست واگویه های عشق ، اعضای دیگه ی وبلاگ عروس از من خواستند که به شما تذکر بدم این جا وبلاگ شخصی شما نیست و ایشان علاقه مند نیستند نوشته های نامربوط به موضوع اصلی رو در این وبلاگ بخونند .

لطفا از این به بعد همگی قوانین این وبلاگ رو رعایت کنید و تنش ایجاد نکنید .

قوانین فعلی :

۱- استفاده از فونت معمولی وبلاگ .

۲- استفاده از رنگ نرمال وبلاگ ، سیاه .

۳- درج نام نویسنده و شماره ی پست در عنوان وبلاگ .

۴- درج تیتر مورد نظر خودتون در سطر اول نوشته ها به صورت بولد .

۵- صاف کردن خطوط نوشته .

۶- عدم درج مطالبی که به رابطه ی مادرشوهر و عروس مربوط نیست .

۷- عدم توهین به خوانندگان ، اعضا و مدیر وبلاگ عروس .

۸- عدم استفاده از هر گونه عکس .

۹- استفاده از تاییدیه برای کامنت های هر پست . ( با توجه به کامنت هایی که امروز گذاشته شد )

۱۰ - چک کردن کامنت های شخصی و تایید آن ها ، بدون تایید کامنت هایی که برای نویسندگان دیگر گذاشته می شود .

 

همه ی اعضا ، بدون هیچ استثنا ، ملزم به رعایت قوانین این وبلاگ هستند .

سپاس .

 

 

عروس - 7

رویا جان ، با عرض پوزش مطلب واگویه های عشق تو رو حذف کردم چون با خط مشی این جا هم خوانی نداشت .

یک بار دیگه برای تمام دوستان ، مخصوصا کسانی که تازه عضو شده اند تکرار می کنم :

این جا یک وبلاگ گروهی است برای همه ی عروس هایی که می خواهند در مکانی امن از مادرشوهر نامهربانشان گلایه کنند و یا مهربانی هایش را پاس بدارند .

دوستان خوبم ، در صورتی که نظر یا پیشنهادی برای بهبود روابط عروس ها و مادرشوهرها دارید حتما در این وبلاگ بنویسید ، اما جای نوشتن از روابط با همسران در این وبلاگ نیست . کسانی که مایلند وبلاگی گروهی به همین شیوه برای صحبت در مورد همسران داشته باشیم ، لطفا کامنت بگذارند . در صورتی که تعداد کامنت ها بیش از ۵ بود ، حتما وبلاگ دیگه ای باز می کنیم .

با سپاس .

 

عروس - 6

کسی هست که این مطلب رو ببینه ؟

امروز صبح که این جا رو باز کردم دیدم وبلاگمون فیلتر شده . چرا ؟

واقعا مسخره است . حرف زدن درباره ی مادرشوهر ممنوعه ؟؟؟؟

دیوانه ها .

عروس - 5

سلام .

اعضای جدید ، مخصوصا زهراجان ، توجه کنند که برای فونتشون فقط از رنگ نرمال وبلاگ استفاده کنند . ضمنا برای هر پست حتما باید عنوان بگذارند و عنوان حتما باید ترکیب اسم و شماره ی پست باشه ، مثل : عروس - ۵ ، که یعنی نویسنده ی پست عروس است و این پنجمین پستی است که در این وبلاگ می نویسد .

ضمنا نرجس عزیز ، با شرمندگی باید بگم که وقتی می خواستم نوشته ی زهرا رو درست کنم اول اشتباهی پست ۲ تو رو باز کردم و وقتی بستم متوجه شدم که ناپدید شده .  خیلی توی گوگل و هیستوری کامپیوتر خودم گشتم که پیداش کنم اما متاسفانه نشد . اگه ممکنه لطف کن و اون موضوع فرودگاه و ساعت ۱۲ اومدن مادر و پدر همسرت و قیافه گرفتن خودتون رو !!!دوباره بنویس . من واقعا متاسفم و عذرخواهی می کنم .

 

عروس - 4

کیانای عزیز

کامنت گذاشتی و نوشتی که وبلاگ نداری و این جا را اتفاقی پیدا کرده ای و خواستی راهنمایی ات کنیم که چطور در این جا عضو بشی .

عزیزم ، نیازی نیست حتما وبلاگ داشته باشی ، فقط لطف کن و آدرس ای میل بگذار تا شناسه و رمز عبور عضویتت رو برات بفرستم .

سپاس .

 

عروس - 3

عروس خانم های عزیز ، گاهی به این وبلاگ هم سر بزنید :

عروس

احتمالا خوشتون میاد .

ضمنا نویسندگانی که نشانی وبلاگشون در منوی سمت چپ نیست لطفا کامنت بگذارند و آدرس بدهند . هم چنین کسانی که از کلاغ سیاهه خبر دارند کامنت بگذارند . من آدرس وبلاگش رو گم کرده ام و به ای میل هم جواب نمی ده .

سپاس .

عروس - 2

دوباره سلام .

اگر خواننده ی این وبلاگ در پرشین بلاگ بوده باشید ، می دونید که یکی از کاربرها ( شاید با این خیال که وبلاگ گروهی عروس برای من چیزی به جز صرف وقت و هزینه به ارمغان میاره ) وبلاگ رو حذف کرد و برای خودش برداشت و اعلام کرد که آرشیو رو هم داره .

اگرچه ساروی کیجا ازش خواست نوشته های او رو برداره و بلفی خواست که آرشیو خودش رو برای او بفرسته ، جوابی نداد و تمام .

سپس چیزهایی رو که از وبلاگ باقی مونده بود به یک بورد منتقل کردم ، که اگر بهش توجه می شد جای بسیار جالبی بود ، اما هم به خاطر انکدینگش که هر بار باید روی صفحه تنظیم می شد و هم به دلایل دیگر ، مورد توجه کاربرها و خواننده ها قرار نگرفت .

تا این که بلفی عزیز گفت که در بلاگ فا امکان ایجاد وبلاگ گروهی ( بدون دست رسی همگان به تنظیمات اصلی ) وجود داره .

و ما به این جا نقل مکان کردیم .

در ابتدا می خواستم تمام پست ها رو به ترتیبی بگذارم که مثلا اول همه ی ۱ ها ، بعد ۲ ها و ۳ ها باشند ، اما واقعا کار زمان بر و خسته کننده ای بود ، چون هر بار باید با آی دی های دیگران وارد و خارج می شدم . به این ترتیب همه رو پشت سر هم گذاشتم .

از اون جایی که تمام نوشته ها قدیمی هستند از روی صفحه ی اول برشون داشتم و الان در آرشیو مرداد ۸۶ قابل خوندن هستند . با افزایش تعداد پست های جدید ، تعداد پست های صفحه ی نخست وبلاگ رو افزایش می دم .

چند نفر از کاربرهای پیشین در دست رس من نبودند ، مثلا آرزو و اپتیمیست . ای میل عطیه برگشت خورد و منتظر تماسش هستم . از بانو هم خبری ندارم .

لطفا هر کاربری که عضو بوده و یا می خواد عضو بشه با ای میل من تماس بگیره .

سپاس .

 

نازمنگولا - 8

دوستان سلام.

خيلي وقته دلم مي خواد بيام اينجا درد دل كنم ولي فكر كنم تنبلي مي كنم.

مخصوصا كه وبلاگم توسط آقاي همسر لو رفته و اونجا نمي تونم هر حرفي رو بزنم.

اول اينكه مادر شوهر بنده با اينكه ۵۰ سالش نشده ولي دائما اعلام كمر درد و سرگيجه و.........مي كنه.

به خدا از اول ازدواجم كوچكترين انرژي مثبتي از اينا دريافت نكردم. نمي دونم كمبود محبت داره تا ما مي ريم اونجا يا زنگ مي زنيم خودشو مي ندازه و...........آه و ناله.

جالبه كه حالا هر كالايي از پرده گرفته تا لباس و................مي دونه كه سر بازار چنده ته بازار چنده. اصلا بيشتر وقتا هم خونه نيست.

فكر نمي كنم امسال تعداد شام و ناهارايي كه بيشترم خودمون خودمونو خونه شون مهمون كرديم ۱۰بار باشه.

به خدا لجم مي گيره مادر من داره بچه منو به بهترين نحو بزرگ مي كنه. انقدر براش وقت مي زاره كه هر كي ارغوانو مي بينه باورش نمي شه مهد نرفته. ارغوانو برده بودم چشم پزشكي گفتم مي خوام از ارديبهشت ببرمش مهد . مي گفت اين دختر شما بايد بره به بچه ها تو مهد آموزش بده. حالا مادر من ميگرن شديد داره.پا درد داره. ولي يه روز به روي خودش نياورده. حتي براي تفريح ما براي خريد و.........نگرش مي داره و آخ نمي گه. هر هفته هم با التماس ما و برادرم اينا رو دعوت مي كنه خونشون.

من نميگم مادرشوهرم اصلا چيزيش نيست . ديسك كمر داره البته نه خيلي شديد. ولي آخه ما كه كاري از دستمون بر نمياد چه فايده داره آه و ناله.

ديشب بعد از فكر كنم چند ماه ارغوان ساعت هشت شب خوابيد. من و شوشو هم كه از خستگي داشتيم ميمرديم. زنگ زد به مامانش اونم شروع كرد كه مي خوام عمل كنم و ........

ديگه كلي واسه شوشو ناليده ، اينم مي پرسه هزينه ش چقدر مي شه،؟اونم مي گه با بيمه دور و ور ۶۰۰هزار تومن و.........

گوشي رو قطع كرده مي گم اولا كه مادرت هم بيمه خدمات درماني داره هم بيمه تكميلي كي گفته انقدر مي شه. بعدشم اصلا به ما چه مگه من رفتم زايمان كنم يا خواستيم عروسي كنيم مادرت پرسيد هزينه چقدر مي شه؟

الان يكي از همكارام حرف قشنگي رو از قول پيغمبر زد.

گفت: حضرت محمد فرمودن كه هركس خودشو به فقر بزنه، فقير مي شه و هركس كه خودشو به بيماري بزنه بيمار مي شه.

بيشتر فكر كنم اين كارو مي كنه كه ما ازش توقع نداشته باشيم و بهش رسيدگي كنيم.

آخه اگه پير بود دلم نمي سوخت.




عروس - 1

تست !