رایا 2
۱-اول از همه خدا اموات ساروی کیجا رو بیامرزه که اینجا رو راه انداخت
۲-وقتی من اینجا نوشتم.نوشتنم باعث شد خودم ایرادای کار خودم رو بفهمم .حالا به شما هم می گم چه نتایجی گرفتم.
۳-دخترای جوون دم بخت یا تازه شوهر کرده! از اول به خونواده همسرتون رو ندید و تمام مهربونیتونو یه دفعه خرج نکنید. حتی اگر اونها اولیاالله بوده باشند.خیلی کژدار و مریز رفتار کنید.
اگر دیدید آدمند و قدر میدونند اونوقت شما قدمهای بیشتری رو برای جبران محبتاشون بردارید.تا عذاب وجدان اون اوایل رو برطرف کنید و دل خودتون هم راضی بشه.
البته حسن دیگه این کار اینه که بعدن هم که از جانب شما محبت دیدن قدر محبتای شما رو بیشتر میدونن و بیشتر به چشمشون میاد.تا اینکه از اول همه چی رو وا بدید.(کاری که من نکردم)
۴-همسرتون مسلما از شما خیلی بهتر خانواده اش رو می شناسه پس به حرفش گوش کنید و کاری که اون می گه انجام بدید.فکر نکنید شما بیشتر می دونید و می فهمید.(کاری که من نکردم)
۵-وقتی کسی نفهمه بهش رحم نکنید.من فکر می کردم کسی که بی شعور و نفهمه گناه داره.دست خودش نیست من نباید مثل خودش رفتار کنم.پس منم مثل اون نفهمم .باید رفتار درست رو بهش یاد بدم.اما حالا یاد گرفتم که وقتی کسی نفهمه و شعور خیلی چیزا رو نداره. اصلا هم قابل ترحم نیست و منطق بیمار اون بهش اجازه فهمیدن نمیده.پس من چرا خودمو پیر و خسته کنم و هیچ نتیجه ای هم نگیرم. چون هر چقدر هم که مایه بذاری اون یه برداشت دیگه می کنه.همه اش دنبال اینه که ببینه هدفت از اون لطف چی بوده. ما هم که پیغمبر نیستیم و برای هدایت مردم نیومدیم.دو روز عمره و زندگی خودمون .به ما چه که دیگرون رو آدم کنیم. (کاری که من نکردم)
۶-سعی کنید تا میتونید خودتون به خونه اونها برید و این فرصت رو که اونا زود به زود به شما سر بزنن رو ازشون بگیرید.
پی نوشت: شادی جان! برعکس خونواده همسرم خونواده من مخصوصا پدرم اصلا خوشش نمیاد خونه بچه هاش بره.در این مدت ۶ سال که من ازدواج کردم. پدرم فقط بنا به مناسبتهای خاص به خونه من اومده چیزی حدود ۴ مرتبه و یک شب هم خونه من مونده.
اگر قرار باشه مسافرت برن و بلیطشون از تهران باشه پدرم طوری برنامه شو تنظیم می کنه که فقط خونه یکی از ما برن و ما بریم ببینیمشون و بعد هم برن مسافرت.
ولی در عوض به شدت پیگیر زندگی همه مونه از برادر ۴۵ ساله ام بگیر تا من.همه چیز رو دقیق می پرسه و تا خیالش راحت نشه که هیچی کدوم کم و کسری نداریم آروم نمی گیره.
این تفاوت سیستم دو خانواده هم خودش مزید بر علت شده و برای من آزار دهنده تر.
اون وقت تو می گی من به فک و فامیلم بگم بیان خونه ام وقتی اونا میان.خواهر و برادرام هم برای رفت و آمد با ما و حتی ما با خودشون برنامه دارن و همینطوری هردم بیل راه نمیافتیم بریم خونه همدیگه.