سلام برهمگی. صبح شنبه ی ۲۷ مردادتون به خیر.شبیه سلام های اول برنامه های رادیویی شد.نه؟

خب ما هنوز خونه ی مامان مموش هستیم.آخه دیروز ظهر من نوای رفتن رو زمزمه کردم که مموش امروز عصر بریم دیگه؟مامان مموش گفت حالا نمیشه یه هفته ی دیگه هم بمونین؟آخه اگه فینگیل بره خیلی جاش خالی میشه.راستش منم دوست دارم اونجا بمونم.بهش گفتم اگه اجازه بدین بریم نترسین دوباره برمیگردیم.خیلی زود هم برمیگردیم.مموش هم ظاهراً بدش نمیومد که بمونیم.آخه واقعا روز جمعه خیلی سخته که بخوای بلند شی بری خونه.اونم برای افرادی مثل ما که وسیله نقلیه ندارن.به هرصورت یا با مترو و یا با آژانس باید طی طریق میکردیم.به مامان مموش گفتم آخه میدونین؟ برای خودمم سخته که صبح ساعت ۵:۳۰ بیدار شم و عصرها هم دیر برسم.آخه خونه مامان مموش کرجه و محل کار منم نیاوران.به هرحال یه کم اخمم پایین اومد که مامان مموش بهش گفت خب شاید بامداد کار داشته باشه و واقعاً نتونه بمونه.از طرفی مریم دختر فیروزه هم اونجا بود و حسابی با فینگیل جورشون جوره و داشتن دوتایی باهم بازی میکردن.دیگه دلم نیومد که فینگیلو از این جمع جدا کنم و قرار شد که یکشنبه عصر من از محل کارم برم خونه و مموش چون ساعت سه میتونست بره کرج خونه ی مامانش هم بره و فینگیلو ورداره بیاره.خب مسالمت آمیز حل شد این برنامه.

فینگیل با آهنگ "دارم میرم به تهرون" اندی آنچنان قر ریزی میده که خودمم موندم این فسقلی از کجا یاد گرفته.فکر کنم ژن هنری من و باباش بصورت غالب در ایشون حلول کرده.آخه من موسیقی خیلی دوست دارم.مموش هم اوقاب فراغتش نقاشی میکنه.چه نقاشیهایی.حالا این یه وجبی برای من رقاص هم شده.تمام این برنامه ریزی های پاراگراف اول درحین ترقص فینگیل انجام شد و رفت پی کارش.

در پاسخ به هستی عزیزم باید بگم که منم مثل همه ی عروس های دیگه با مادر شوهرم اختلافاتی داشتم یا ممکنه داشته باشم.ولی در پستهای بعد به سه مورد که منجر به بحث ازسوی من و قهر و نرفتن به خونه ی اونا به مدت بیش از یک ماه شد اشاره میکنم.از اون به بعد هم من حواسم جمع تر شده که توی یه سری از موضوعات دخالت نکنم و هم مامان مموش حساسیتهای منو متوجه شده.

راستی ۲۰ شهریور تولد مامان مموشه.میخوام براش یه کادوی خوب و خوشگل بگیرم.پارسال براش یه ست ظرف شیرینی خوری و میوه خوری (اصطلاحاً زیر و رو) براش گرفتیم.برای امسال تا الان اینا رو کاندید کردم.میشه شماها هم کمکم کنین؟


 Happy Call

ماهیتابه ای کره ای.هر ماهیتابه تشکیل شده از دو ماهیتابه که بهم قفل میشن و شما میتونین مثلاً هنگام درست کردن کوکو یا ماهی بجای زیر و رو کردن اون کل ماهیتابه رو برگردونین. و میشه از هر دوتا ماهیتابه بصورت مجزا هم استفاده کرد.


یه گوشی موبایل.


 Nicer Dicer .

من خودم یه دونه دارم و باهاش میتونم بگم برای بیست نفر آدم در طول 15 دقیقه هم ماست و خیار درست میکنم.هم سالاد شیرازی.هم سیب زمینی خلال.یه وسیله خرد کننده هست.توصیه میکنم حتما ابتیاع کنین چون خیلی کمک حالتونه.


خلاصه میخوام روز موعود با یه کیک که ممکنه خودم درست و تزئینش کنم برم اونجا.الان فقط مریم دختر فیروزه میدونه ماجرا رو و یه مدلایی داره سعی میکنه از زیر زبون مامان بزرگش بکشه بیرون که چی لازم داره.ولی فکر میکنم ماهیتابه خوب و مناسبتر باشه.

اینم بگم که مامان مموش و فیروزه جون هروقت که اومدن خونه ما یا مامانم که مثلا ما اونجا بودیم نشده دست خالی بیان.یا برای من یا برای مامانم یا برای فینگیل به انواع مختلف یه هدیه گرفتن.از ظرفهای خوشگل تا لباس برای فینگیل تا حتی اگه شده یه شیشه ترشی.

همگی شاد باشید.